مرا آغاز و پایانم پدر بود
مرا نور دو چشمانم پدر بود
رفیق روزهای تلخ و شیرین
امید و راحت جانم پدر بود
وجودش روشنایی بخش خانه
مرا گرمای دستانم پدر بود
به دل گر می نشست اندوه سردی
بهار در زمستانم پدر بود
دریغ و حسرت ای دنیای فانی
مرا آن گنج پنهانم پدر بود
روحت شاد بابای مهربونم رفیق ترین رفیق...
فراموشی...برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 36
من هنوز همان جا ایستاده ام
همان جای سالها قبل
همان جای سال ها بعد!!!!!!
فراموشی...برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 123
بین دستهای مادری اتفاق افتادی
که زن بودن را خوب بلد بود...........
فراموشی...
برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 156
گریز می زنم از تو
به زنی در حوالی شعرهایم!
به درد رسیده است
و زنانگی اش را بالا می آورد...
برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 94
برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 177
روز که آغاز می شود
شروع می شوی
و شباهنگام
با شب ادامه می یابی
...
تو
هیچ وقت تمام نمی شوی....
فراموشی...برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 154
شعر بخوان
بگذار سکوت از لبهایت پاک شود.
شاعر که می شوی
تمام دنیا به احترامت بلند می شود...ا
فراموشی...برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 137
چـــــــه دردی بر دل آب است اینجا
کمی آرام تر ای کــاروان هیـــــس!
کسی بر نیزه ها خواب است اینجا
فراموشی...برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 209
هوایت که می کند
چشمانم را می بندم
و تمام دوستت دارمهایت را بغل می کنم...
فراموشی...برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 176
که رقص موهایت در باد
شهری را آشفته است
بگو هوایت راسمت من بیاورد
تا تمام تو را یکجا نفس بکشم
قول میدهم گناهش را گردن بگیرم...
فراموشی...
برچسب : نویسنده : pelkezamin بازدید : 165